ترنم باران

دلیل بارش باران.....
 
نهایت عشق اوج باور و سر حد احساسی آسمانی است ..
وقتی نسیم عشق دستهای سپید ابر های عاشق را به دست هم می سپارد
به یمن این پیوند پاک وجودشان اشک شوق می ریزد
 
 
عضویت رایگان در گروه
 
 
امروز به همراه نسیمی که می آمد بوی پاییز را از دور دستها احساس کردم...
 
پاییز را به خاطر بادهایش و به خاطر برگهایش دوست دارم .
 
پاییز رنگ گذشته ها و  خاطرات دور را می دهد.
 
پاییز را به خاطر رنگهایش دوست دارم....بوی پاییز می آید...
 
 
عضویت رایگان در گروه
 

باز باران بارید ،

خیس شد خاطره ها ،

مرحبا بر دل ابری هوا ،

هر کجا هستی باش ،

آسمانت آبی ،

و تمام دلت از غصه دنیا خالی
نوشته شده در شنبه 30 مهر 1390برچسب:,ساعت 13:51 توسط رقیه سلیمی مقدم| |

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است ( دکتر علی شریعتی)

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند ( دکتر علی شریعتی )

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است ( دکتر علی شریعتی )

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم (دکتر علی شریعتی)

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری (دکتر علی شریعتی)

نوشته شده در پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:,ساعت 12:46 توسط رقیه سلیمی مقدم| |

غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و
به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم

دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
و من غافلگیر شدم
 
سعی می کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود

و سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم
.
.
.
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم
تنها برو!

 

  دکتر علی شریعتی

نوشته شده در پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:,ساعت 12:42 توسط رقیه سلیمی مقدم| |

ارزش واقعی انسان به چیست؟
این کلام از جناب علامه نقل به مضمون است
علامه محمد تقی جعفری (رحمه­ الله ­علیه) می­ گفتند:
عده ­ای از جامعه ­شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست».
برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه­ ی آن است. اما معیار ارزش انسان­ها در چیست.
هر کدام از جامعه شناسان صحبت­هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه دادند.
بعد  وقتی نوبت به بنده رسید گفتم : اگر می­خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می­ورزد.
کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است ارزشش به همان میزان است.
اما کسی که عشقش خدای متعال است ارزشش به اندازه­ ی خداست.
علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناسان صحبت­های مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.
وقتی تشویق آن­ها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی (علیه­ السلام) است. آن حضرت در نهج البلاغه می­فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه­ی چیزی است که دوست می­دارد».
وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه­ ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه­ السلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند . . .
حضرت علامه در ادامه می­ گفتند: عشق حلال به این است که انسان (مثلا) عاشق 50 میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: «آی!!! پنجاه میلیونی!!!» . چقدر بدش می­آید؟ در واقع می­فهمد که این حرف توهین در حق اوست. حالا که تکلیف عشق حلال اما دنیوی معلوم شد ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بی­ ارزش است! 
اینجاست که ارزش و مفهوم «ثار الله» معلوم می­شود. ثار الله اضافه­ ی تشریفی است . خونی که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پیدا کرده که فقط با معیارهای الهی قابل ارزش گذاری است و ارزش آن به اندازه­ ی خدای متعال است.
نوشته شده در پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:,ساعت 10:32 توسط رقیه سلیمی مقدم| |

یادها و خاطره ها...
نوشته شده در چهار شنبه 27 مهر 1390برچسب:,ساعت 8:13 توسط رقیه سلیمی مقدم| |

امروز امروز است

امروز صبح اگر از خواب بيدار شدي و ديدي ستاره ها درآسمان نمي تابند ناراحت نشو حتما دارن با تو قايم باشك بازي مي كنند پس با آنها بازي كن

امروز هر چه قدر بخندي و هر چه قدر عاشق باشي از محبت دنيا كم نمي شه پس بخند و عاشق باش

امروز هر چه قدر دلها را شاد كني كسي به تو خورده نمي گيره پس شادي بخش باش

امروز هر چه قدر نفس بكشي جهان با مشكل كمبود اكسيژن روبرو نمي شه پس از اعماق وجودت نفس بكش

امروز هر چه قدر آرزو كني چشمه آرزوهات خشك نمي شه پس آرزوكن

امروز هر چه خدارا صدا كني خدا خسته نمي شه پس صدايش كن او منتظر آرزوهايت خنده هايت گريه هايت ستاره شمردن هايت و عاشق بودن هايت است

امروز امروز است .امروز جاودانه است

و امروز زيباترين روز دنياست

نوشته شده در سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:,ساعت 12:40 توسط رقیه سلیمی مقدم| |

آدم ها مي آيند زندگي مي كنند مي ميرند و ميروند....

اما فاجعه زندگي تو آن هنگام آغاز مي شود كه آدمي مي رود اما نمي ميرد !

مي ماند و نبودنش در بودن تو چنان ته نشين مي شود كه تو مي ميري در حالي كه زنده اي

نوشته شده در سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:,ساعت 9:32 توسط رقیه سلیمی مقدم| |


Power By: LoxBlog.Com